In 2005, Italian journalist Giuliana Sgrena was kidnapped in Iraq by a group of terrorists. Nicola Calipari, a SISMI agent, is tasked with rescuing her, but interference from US forces in Iraq compromises the operation. Despite the difficulties, and after lengthy negotiations, Nicola manages to save the journalist, but at the cost of his own life.

فیلم داستان دو دوست و یک خانواده را روایت می‌کند که با واقعیتی پر از رازها و پیچش‌های ناگهانی روبه‌رو می‌شوند. در مسیر زندگی آن‌ها، به دنیای تمایلات عجیب و تعادل‌های شکننده جامعه‌ای فاسد و منحرف وارد می‌شویم. این روایت تصویری سیاه‌وسفید از بشر ارائه می‌دهد که نشان‌دهنده نیاز دائمی انسان به تجربه‌های تازه، درک و در نهایت پذیرش است و ...

فیلم داستان کاپیتان یک زیردریایی بلژیکی است که بعد از حمله کشتی ایتالیایی، تصمیم می‌گیرد از دستوراتع سرپیچی کند تا خدمه خود را نجات دهد و با این کار روزها در دریا سرگردان می‌ماند و طعمه‌ای برای دشمن می‌شود و ...

دیابولیک و گینکو که توسط یک باند جنایتکار بی‌رحم دستگیر می‌شوند، در یک سلول محبوس می‌شوند، بدون هیچ راهی. دیابولیک گذشته مرموز خود را برای بازرس فاش می کند. در همین حال، اوا کانت و آلتئا ناامیدانه به دنبال مردان خود هستند.

کارزا و سوریسو که به عنوان برادر بزرگ شده‌اند اما سال‌ها به دلیل نزاع از هم جدا شده‌اند، اکنون آنها باید کینه‌های قدیمی و تفاوت‌های شخصیتی را کنار بگذارند تا چیزی که بیشتر برایشان مهم است: ماشین افسانه‌ای "دان باگی" که از آنها دزدیده شده است را پس بگیرند و ....

یک فیلم دراماتیک، با بار تجربی و زبانی نوآورانه ، که در یک لحظه خاص تاریخی بازتاب ها و مضامین عمیقی مانند رابطه بین پدر و فرزند ، جستجوی یک بعد معنوی و مرکزیت زنان را ارائه می دهد و ....

در یکی از شهرهای ساحلی ایتالیا ، یک بازمانده هولوکاست که شغلش مراقبت از کودکان است ، به یک کودک خیابانی دوازده ساله که از او دزدی کرده است ، اجازه می‌دهد تا در خانه‌اش بماند و …

سزار یکی از شهرهای لاتین دستور داد فرزندان خواهرزاده اش، یعنی رموس و رمولوس را به رودخانهٔ تیبر افکنند. زیرا از این می ترسید که این دو چون بزرگ شوند، وی را از تخت به زیر آورند. کودکان در نقطهٔ کم آبی از رودخانه فروافتادند و ماده گرگی آن‌ها را نجات داد. گرگ با شیر خود ایشان را سیر می‌کرد تا زنده بمانند. سپس چوپانی آن دو کودک را یافت و به خانه بُرد و بزرگشان نمود. برادران که بزرگ شدند، هر دو رویای ایجاد بزرگترین تمدنی که بشر به خود دیده را داشتند اما به جان یکدیگر افتادند و...